شرح معما: روزی کلاغی بقدری تشنه اش شده بود که به زحمت می توانست قارقار کند. او به سوی کوزه بزرگی که روز قبل از آن آب خورده بود، پرواز کرد و روی لبه آن نشست، ولی کوزه تقریباً خالی بود و فقط در ته آن کمی آب باقی مانده بود. کلاغ چند بار سعی کرد منقار خود را داخل آب کند، اما کوزه خیلی گود بود و منقار او خیلی کوتاه،در نتیجه موفق نشد. ولی درست در لحظه ای که نزدیک بود مأیوس شود، فهمید چه باید بکند. او چندین بار از لبه کوزه به باغ رفت و برگشت و در آخر کار در حالی که روی لبه کوزه نشسته بود، به آسانی آب می خورد. کلاغ برای اینکه بتواند آب بخورد چه کار کرد؟ جواب در ادامه مطلب... جواب معما : کلاغ شنها را دانه دا...